آره خیلی زشت و بی ادبانه س وقتی خاله م از کیلومترا اون ور تر اومده خونمون، من اصن حوصله حرف زدن باهاشُ ندارم. و رفتم تو اتاقم درو بستم ، حتی غذام باهاش نخوردم .این حجم عوضی بودن حالمُ بهم میزنه ولی واقعا وقتی توو موقعیتشم نمیتونم جور دیگه ای رفتار کنم.کاش میتونستم برم یه شهر دیگه و دقیقا به همه بگم نیاز دارم تنها باشم ، نمیخوام هیچکس ببینم .
ازینکه حتما باید یه عنوان کوفتی اون بالا بنویسم متنفرم متنفرم متنفرم اه
درباره این سایت